شهادت چهل مومن بر جنازه مسلمانى موجب غفران اوست
شهادت چهل مومن (نفر) در حق میت
و به سند از حضرت صادق علیه السّلام نقل شده:چون مؤمنى بمیرد.و چهل نفر از مؤمنان بر جنازه او حاضر شوند و بگویند: الّلهم انّا لا نعلم منه الاّ خیرا،و انت اعلم به منّا چون این را بگویند حق تعالى فرماید:من گواهى شما را پذیرفتم،و آن گناهانى را که من مىدانم و شما نمىدانى آمرزیدم.در حدیث معتبر دیگرى از رسول خدا صلى اللّه علیه و آله و سلّم نقل شده: اول چیزى که در عنوان نامه مؤمن پس از مرگش مىنویسند،چیزى است که مردم در حق او مىگویند،اگر نیک مىگویند، نیک مىنویسند،و اگر بد می گویند بد مى نویسند.
منبع: http://www.erfan.ir
و یا چنانچه در «خصال» با اسناد متّصل خود از عبدالله بن مسکان از حضرت صادق علیه السّلام روایت مىکند که فرمود:
إذا ماتَ المُؤمنُ فَحَضَر جِنازتَه أربعونَ رَجُلًا مِن المؤمنینَ فَقالوا: اللّهمَّ إنّا لا نَعلمُ مِنهُ إلّا خَیرًا و أنتَ أعلَمُ بِه مِنّا! قالَ اللهُ تبارکَ و تَعالَى: إنّى قَد أجَزْتُ شَهادتَکُم و غَفَرتُ لَه ما عَلِمتُ ممّا لا تَعلَمونَ. [2]
«هنگامیکه مؤمنى از دنیا برود چهل مؤمن بر جنازه او شهادت دهند: خدایا ما جز نیکى از او چیزى نمىدانیم، درحالیکه تو از ما به او آگاهترى! خداى متعال مىفرماید: من شهادت شما را در حقّ این مؤمن امضاء و تنفیذ نمودم، و از او براى آنچه که از او میدانم و شما نمىدانید درگذشتم و او را مورد عفو و مغفرت خویش قرار دادم.»
[1]- بحار الأنوار، ج ۱۰۴، ص ۶۲، حدیث ۳۵
[2]- خصال (أبواب الأربعین و ما فوقه) حدیث ۴، ص ۵۳۸
و در کتاب «عدّه الدّاعى» از امام صادق علیه السّلام روایت مىکند که فرمودند:
کانَ فى بَنىإسرائیلَ عابِدٌ فأوحَى اللهُ تَعالَى إلَى داودَ علیه السّلامُ
إنّهُ مُرائى. قالَ: ثُمّ إنّهُ ماتَ، فَلَمْ یَشهَدْ جِنازتَهُ داودُ علیه السّلام. قالَ: فَقامَ أربعونَ مِن بَنى إسرائیلَ فقالوا: اللَهُمّ إنّا لا نَعلمُ مِنهُ إلّا خَیرًا و أنتَ أعلَمُ بِه مِنّا فَاغْفِر لَهُ! قالَ: فَلمّا غُسِّلَ أتَى أربعونَ غیرُ الأربعین الأُوَلِ و قالوا: اللهُمَّ إنّا لا نَعلمُ مِنه إلّا خیرًا و أنتَ أعلَم بِه مِنّا فَاغفِرْ لَه! فَلمّا وُضِعَ فى قَبرِه قامَ أربعونَ غَیرُهم فقالوا: اللَهُمّ إنّا لا نَعلمُ مِنه إلّا خیرًا و أنتَ أعلمُ بِه منّا فاغْفِرلَه! قالَ: فأوحَى اللهُ تَعالَى إلَى داودَ علیهالسّلامُ: ما مَنعَکَ أن تُصَلّىَ علَیه؟ فقالَ داودُ: بِالّذى أخْبَرتَنى مِن أنَّه مُرائى. قال: فأوحَى اللهُ إلیَه إنَّه شَهِدَ لَهُ قومٌ فَأجَزتُ لَهم شهادَتَهم و غَفَرتُ لَه ما عَلِمتُ مِمّا لا یَعلمونَ. [1]
در بنىاسرائیل عابدى بود ریاکار، و خداى متعال حضرت داوود را بر احوال او مطّلع گردانید. پس از گذشت زمانى فوت مىکند و حضرت داوود بر جنازه او حاضر نمىشود. چهل مرد از بنىاسرائیل بر جنازه او شهادت مىدهند: خدایا ما غیر از نیکى و خوبى از او سراغ نداریم و تو به احوال او از ما آگاهترى، خدایا او را بیامرز! و زمانیکه او را غسل دادند باز چهل نفر دیگر همین شهادت را نسبت به او تکرار کردند. و هنگامیکه او را در قبر نهادند چهل مرد دیگر این شهادت را در حقّ او بر زبان آوردند.
در این هنگام خداى متعال به داوود وحى فرستاد: چه چیز ترا مانع گشت تا بر جنازه او حاضر نگشتى؟
منبع: http://maktabeshia.ir
دیدگاهتان را بنویسید