تجربه نزدیک به مرگ
مرگ یکی از موضوعاتی است که همواره ذهن بشر را به خود مشغول داشته و سوالات زیادی را پیش روی او قرار داده است.افرادی که مرگ را تجربه می کنند هیچ گاه نمی توانند به عقب برگردند و ما را از آن چه برایشان اتفاق افتاده آگاه کنند. به همین دلیل بیشتر آن چه ما در این باره می دانیم بر اساس باورهای دینی ما شکل گرفته است. یکی از اصلی ترین غرایز بشری میل به جاودانگی است و به همین خاطر مرگ و پایان زندگی برای بسیاری تجربه ای تلخ و ترسناک به نظر می رسد.
قسمتی دیگر از آن چه راجع به مرگ و چگونگی آن می دانیم مربوط به تجربه ی افرادی است که به خاطر قرار گرفتن در شرایط خاص پزشکی یا حوادث دیگر “تجربه ی نزدیک به مرگ” داشته اند.این افراد در اثر اتفاقاتی مثل تصادفات رانندگی شدید، حمله های و سکته های قلبی و مغزی و کما و از دست دادن هوشیاری به علت افت فشارخون،برق گرفتگی،غرق شدگی و … با “تجربه ی نزدیک به مرگ” مواجه شده اند.
“تجربه ی نزدیک به مرگ” یک رویداد روانشناختی عمیق با عناصر عرفانی است. تجربه نزدیک به مرگ پدیدهای که از سوی افرادی گزارش میشود که در آستانه مرگ قرار گرفتهاند. بیشتر افرادی که این تجربه را داشته اند، آن را شگفت انگیز توصیف کرده اند و سبک زندگی و جهان بینی آنها پس از این اتفاق به طور جدی تغییرات اساسی پیدا کرده است. هر چند تردیدهایی بر اعتبار این تجربهها وارد شده، امّا برخی پژوهشگران، تجربه نزدیک به مرگ را ملموسترین پدیدهای شمردهاند که وجود روح و ادامه حیات پس از مرگ را اثبات میکند
حقایقی درباره ی تجربیات پیش از مرگ
نکته ی جالب توجه درباره ی این تجربه ها این است که همزمان با داشتن عناصر و حس های مشترکی که در افراد به وجود آورده اند، هر تجربه ای کاملا منحصر به فرد است و با دیگری یکسان نیست.تحقیقاتی که در این زمینه صورت گرفته و مصاحبه با افراد مختلف ثابت کرده است این تجربه ها ارتباطی با زمینه های فرهنگی و اجتماعی و تحصیلات و اعتقادات قبلی،دین،مذهب و کشور و سایر عوامل خارجی ندارد.بیشتر این افراد تجربه ی خود را کاملا حقیقی می دانند و آن را زنده تر و واقعی از زندگی روزمره شان به شمار می آورند.هرچند آنها گاهی تجربیاتشان را در قالب اعتقادات دینی ای که داشته اند توضیح می دهند.به عنوان مثال اگر با شخص نورانی یی ملاقات کرده اند او را بودا،مسیح یا خود خدا نامیده اند.برای آنها این تجربه مهم ترین اتفاق زندگی شان محسوب شده و بعد از آن ارزش ها و اولویت های زندگی شان را تغییر داده اند.بسیاری درباره ی تجربیات شان در رویارویی با مرگ کتاب نوشته اند و در برنامه های تلویزیونی شرکت کرده اند.
اولین نفری که در این باره به طور جدی کار کرده است،دکتر رایموند مودی است که در سال ۱۹۷۲ با بیش از ۱۵۰نفر از افرادی که تجربی های این چنینی داشته اند مصاحبه کرده و بر اساس آن کتاب “زندگی پس از زندگی” نوشته و در آن برای اولین بار واژه ی “تجربه ی نزدیک به مرگ” را به کار برده است.پس از آن توجه مردم دنیا به این موضوع جلب شده است و دیگران هم تجربه هایشان را در این باره با دیگران به اشتراک گذاشته اند.البته شواهد زیادی در کتاب های قدیمی دردسترس است و همچنین با توجه به نقاشی های مذهبی می توان فهمید که حتی قبل تر از آن هم این پدیده برای مردم شناخته شده بوده است.به عنوان مثال افلاطون در یکی از کتاب هایش به نام جمهوری در رابطه با سربازی که درجنگ کشته شده و به دنیای دیگری سفر کرده و دوباره به زندگی برگشته است،صحبت می کند.در کتاب دیگری به نام مردگان تبت که در قرن هشتم میلادی نوشته شده است،مراحلی را که روح پس از مردن جسم طی می کند توضیح داده است و شباهت غیر قابل تردیدی بین آن با گزارش های “تجربه های نزدیک به مرگ” امروزی وجود دارد.
در تجربه ی نزدیک به مرگ چه می بینید
در عین منحصر به فرد بودن تجربه ها همه ی این افراد راجع به عناصر مشترکی که با آنها مواجه شده اند،گزارش داده اند.
-تقریبا تمام این افراد راجع به حرکت به طرف بالا و از میان تونلی تاریک یا راهرویی باریک که در انتهای آن روشنایی شدیدی است صحبت می کنند.این صحنه را در بیشتر فیلم ها هم زمانی که کسی می میرد،می بینیم.در نهایت هم از آن تونل دوباره عبور کرده و به این دنیا بازگشته اند.
-مرور خاطرات دوران زندگی هم اتفاق دیگری است که این افراد آن را تجربه می کنند.حتما شنیده اید که می گویند هنگام مرگ،زندگی افراد شبیه یک فیلم سینمایی برایشان مرور می شود.این اتفاق هم شبیه همین موضوع است.
-ملاقات با بستگانی که به تازگی فوت کرده اند یا اشخاص روحانی هم از موارد دیگری است که این افراد راجع به آن صحبت می کنند.در کودکانی که هنوز باورهای دینی و اعتقادی در آنها شکل نگرفته است،ملاقات با بستگان تازه درگذشته شان بیشتر اتفاق افتاده است.
-احساس بسیار عمیق آرامش و رضایت خاطر و عدم تمایل برای بازگشت به این دنیا موضوع دیگری است که این افراد تجربه کرده اند.بسیاری از آنها می گویند که در این حالت توانسته اند بستگان و دوستانی که در کنار جسدشان برای آنها سوگواری می کردند را ببینند و به همین خاطر حاضر به بازگشت به جسم شان شده اند و همچنین هنگام بازگشت درد شدیدی را حس کرده اند.
توجیه “تجربه ی نزدیک به مرگ” با حقایق علمی
برخی از افراد نسبت به تجربیات این چنینی و ماهیت غیر مادی شان با شک و تردید می نگرند و به همین خاطر سعی کرده اند با توضیخات علمی آن را توجیه کنند.یکی از نظریه ها مربوط به تونل تاریکی است که این افراد راجع به آن صحبت کرده اند:گفته می شود که شرایط استرس مرگ یادآوری تولد را ایجاد می کند و “تونل” فرد را به یاد تونل تولد می اندازد.برخی از دانشمندان همچنین توضیح می دهند اندورفین ها که درموقعیت های استرس ترشح می شوند می توانند با کاهش درد و افزایش احساس دلپذیری چیزی شبیه “تجربه های نزدیک به مرگ” ایجاد کنند.
همچنین یک استاد روانپزشکی به نام ریک استراسمن در مطالعه ای در طی سال های ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۵ مشاهده کرد مردم پس از تزریق نوعی داروی روان گردان به نام DMT تجربه های نزدیک به مرگ و عرفان را داشته اند و او معتقد است که این ماده در هنگام تولد و مرگ در بدن ترشح می شود.البته شواهد قطعی برای حمایت از این نظریه وجود ندارد.
برخی دیگر از دانشمندان “تجربه ی نزدیک به مرگ” را از طریق آنوکسیای مغزی(کمبود اکسیژن به مغز)توضیح داده اند.بسیاری از خلبان ها که شتاب های سریع را از سر گذرانده اند،ناخودآگاه ویژگی هایی شبیه به دیدن تونل و رسیدن به نور و روشنایی را شرح می دهند.برخی از محققان علوم اعصاب این پدیده را این طور توضیح می دهند که کمبود اکسیژن در لوب های مغزی باعث تشنج و به وجود آمدن توهمات و تصاویری این گونه مثل دیدن نور شدید و سفید بشود.
همچنین درد شدیدی که هنگام بازگشت به بدنشان احساس می کنند به این خاطر است که تمام اعصاب یه یکباره شروع به تفسیر محرک های بیرونی می کنند که باعث ایجاد درد حاصل از بازگشت می شود:شبیه به زمانی که پاهای شما به خواب رفته است و وقتی به حالت طبیعی برمی گردد با خارش و درد همراه است.
از طرف دیگر تمام تجربیات این افراد با توضیحات علمی امکان پذیر نیست.مثلا این افراد توانسته اند رویدادهایی را مشاهده کنند که در زمان و مکان دیگری رخ داده بودند یا افراد فوت شده ای را ملاقات کرده بودند که آنها را نمی شناختند و بعد از بازگشت درباره ی آنها تحقیق کرده و راجع بهشان اطلاعات کسب کردند.برخی از رویدادهایی که در آینده رخ داده بودند آگاهی پیدا کرده بودند.آنها در هنگام خروج از بدنشان پرسنل اتاق عمل را در حال تلاش برای بازگرداندن آنها به زندگی و آشنایان و نزدیکانشان را در حین سوگواری برای خودشان دیده اند.
هیچ کدام از این اتفاق ها با حقایق علمی سازگار نیست و توجیهی ندارد.
بازگشت افراد و تغییر زندگی آنها برای همیشه
تقریبا تمام افرادی که این تجربه را از سر گذرانده اند،پی از بازگشت دچار تحول عمیق در زندگی خود شده اند و و این تغییر در جهت بهبود کیفیت رفتارهای آنها در ارتباط با خودآگاهی و ارتباط بهتر و کامل تر با دیگران بوده است.آنها با دیگران مهربان تر شده اند و در جست و جوی آگاهی برای رشد و تحول خویشتن رفته اند.آنها به این نتیجه رسیده اند که زندگی معنایی دارد و آن معنا “رشد و تحول معنوی” است و این که همگی در مسیر تحول و جزئی از یک کل مطلق هستند.
ما ز بالاییم و بالا می رویم ما ز دریاییم و دریا می رویم
ما ازینجا و ازآنجا نیستیم ما ز بی جاییم و بی جا می رویم
دیدگاهتان را بنویسید