متن روضه در مراسم ختم مادر
از دست دادن مادر غم بزرگی است که بسیار جانگداز است. متن روضه در رابطه با مادر از دست رفته می تواند کمی سبب تسکین غم افراد شود. بنابراین متن روضه در مراسم ختم مادر در مورد فراق از دست دادن آن را در ادامه این مطلب جمع آوری کرده ایم تا شما عزیزان از آنها استفاده نمایید و اندکی جان و روح شما که غمگین شده از از دست دادن مادر است آرام گیرد.
شعر در غم مادر و مصیبت مرگ مادر بی شائبه ترین احساسات و مغموم ترین حالات را به کلام در می آورد.
ای مادر عزیز که جانم فدای تو
قربان مهربانی و لطف و صفای تو
هرگز نشد محبت یاران و دوستان
هم پایه محبت و لطف و وفای تو
مهرت برون نمیرود از سینهام که هست
این سینه خانه تو و این دل سرای تو
تو گوهر یگانه دریای خلقتی
که اندر جهان کسی نشناسد بهای تو
مدح تو واجب است ولی کیست آن کسی
کاید برون ز عهده مدح و ثنای تو
ای مادر عزیز که جان دادهای مرا
سهل است گر که جان بنمایم فدای تو
خشنودی تو مایه خشنودی خداست
زیرا بود رضای خدا در رضای تو
هر بهرهای که بردهام از حُسن تربیت
باشد ز فیض کوشش بیمنتهای تو
تنها همان تویی که چو برخیزی از میان
هرگز کسی دگر ننشیند به جای تو
گر جان خویش هم ز برایت فدا کنم
کاری بزرگ نیست که باشد سزای تو
گر بود اختیار دو عالم به دست من
میریختم تمام جهان را به پای تو
*********
شب بیمادری را همچو یلدا میکنی یا نه
در عالم بهتر از مادر تو پیدا میکنی یا نه
به موی مادری دنیا تو سودا میکنی یا نه
بگو مادر هنوزم یادی از ما میکنی یا نه
درون خاک تیره واعزیزا میکنی یا نه
خجالت دارم ای مادر که گل بودم شدم خارت
از آنم خون به دل باشد که خون کردم دل زارت
تو حق داری که روگردانی از فرزند بدکارت
اگر رنجیدهای مادر ز اولاد گنه کارت
گناهان مرا در حشر حاشا میکنی یا نه
چه شبها تا سحر بودی تو ای مادر سر راهم
درون آن سکوت شب شمردی تو قدمهایم
چه زحمتها که میدیدی ز خواهشهای بیجایم
به هر دردی که گشتم مبتلا کردی مداوایم
غم بیمادری را هم مداوا میکنی یا نه
چه شبها تا سحر بستر نمودم من در آغوشت
اگر یک ناله میکردم جهان میشد فراموشت
در اینجا که گل شده بستر و خاک روپوشت
نمیدانم در این وحشتسرا با لعل خاموشت
دعا در حق این اولاد رسوا میکنی یا نه
نمیدانم که میدانی شدم آواره و تنها
دگر اندر کجا جویم عزیزی چون تو بیهمتا
همه شب میکنم روشن به فانوسی اتاقت را
نهان گشتی ز دید من تو در قلبم گرفتی جا
نمیدانم ز احوالم تماشا میکنی یا نه
*********
پرورش دادی عزیزت رابه مانند گلی
با هزاران عشق همچون باغبان ای مادرم
کی ز خاطر میرود آن مهربانی های تو
ای عزیز با صفای کاردان ای مادرم
من چگونه میتوان حق تورا سازم ادا
اجر تو با کردگار مهربان ای مادرم
گفت :پیغمبرکه جنت زیرپای مادر است
چون توئی رمزبهشت جاودان ای مادرم
جای دارد خون ببارد دیده ام درسوگ تو
همچو ابر نوبهاری زین خزان ای مادرم
روز و شب باشددعای “کربلایی” بهرتو
شاد روحت ازخدای مهربان ای مادرممتن مداحی و روضه برای مراسم فوت مادر
*********
محرم اسرار غمها مادر است
همصدا باگفته ما ،مادر است
همچو خورشیدجهانتاب است او
بهترازخورشید رخشا مادر است
در بر فرزند خود از جان ودل
انکه بیداراست شبهامادراست
انکه باصبرو توانی بی شمار
میکند با ما مدارا مادراست
همچنان دریای عرفان است او
قبله حاجات دلها مادراست
*********
کسی که ناز مرا می کشید مادر بود
کسی که حرف مرا می شنید مادر بو د
کسی که گنج بدستم سپرد بود پدر
کسی که که رنج به پایم کشید مادر بود
کسی که شیره جان می مکید من بودم
کسی که روح به تنم می دمید مادر بود
کسی که در دل شب از صدای گریه من
سپند وار ز جا می جهید مادر بود
کسی که خاری اگر پیش پای من می دمید
چو غنچه جامه به تن می درید مادر بود
کسی که دور اگر می شدم ز دامانش
پا ز پیم می دوید مادر بود
ز دشمن هستی در این سیه بازار
کسی که جان مرا می خرید مادر بود
کنار بستر بیماریم پرستاری که
تا به صبح نمی ارمید مادر بود
بروزگار جوانی کسی که قامت او
به زیر بار محبت خمید مادر بود
کسی که در غم واندوه و در پریشانی
به دردهای دلم می رسید مادر بود
غرض کسی که ز دنیا و آزوهای
برای خاطر من دل برید مادر بود
کشید رنج ز آغاز زندگی تا مرد
کسی که خیر ز عمرش ندید مادر بود
*********
بنال ای دل که قلبم بی شکیب است
دلم محتاج درمان طبیب است
بنال ای دل که جانم بی قرار است
درون سینه ام غم آشکار است
خداوندا چه آمد بر سر من
ز کف رفت آن گرامی مادر من
تو مادر رفتی و از ما بریدی
به سوی آسمان ها پر کشیدی
بریده رشته ی عشق و امیدم
نگاه آخرینت را ندیدم
چه آسان دشت شستی از عزیزان
رها کردی تمام آشنایان
تو رفتی رشته ی امید بگسست
صفای زندگانی رخت بربست
تو رفتی عشق خالی شد ز معنا
به غارت رفت باغ آرزوها
به یاد آرم دعای صبح و شامت
تن بسیار و آن رنج مدامت
در این خانه ز تو هر جانشانی است
همه یاد آور رنج نهانی است
بیا این مهر و این هم جانمازت
بیا تا سر دهی راز و نیازت
بخوان مانند وردی یا سرودی
دعایی که از بر کرده بودی
به خاطر دارمت من دائم اوقات
فراموشت کنم هیهات هیهات
*********
ای باغ و بهار من بی تو چه کنم مادر
ای دارو ندار من بی توچه کنم مادر
می سوزم و می سازم درآتش هجرانت
بین سوز شرار من بی توچه کنم مادر
تو شمع شب افروزم شب تا به سحر سوزم
ای صبر و قرار من بی تو چه کنم مادر
چشمم به رهت مانده شاید که ز درآیی
باخنده کنار من بی تو چه کنم مادر
امّید منی مادر خورشید منی مادر
ای لالهٌ یاس من بی تو چه کنم مادر
بعد ازتو پریشانم درناله و افغانم
گریه شده کار من بی توچه کنم مادر
ای محرم وهمرازم مادر به تو می نازم
ای عطربهارمن بی توچه کنم مادر
ازخانه مرو مادر بیگانه مرو مادر
بین فلب فکار من بی توچه کنم مادر
شد خسته دلم مادر بشکسته دلم مادر
فرخنده نگار من بی توچه کنم مادر
هم پای توام مادر شیدای توام مادر
ماه شب تار من بی توچه کنم مادر
دیدگاهتان را بنویسید