وصیت نامه ابتهاج: پیکرم را زیر درخت ارغوان به خاک بسپارید
رضا حمیدی( دبیر اسبق جشنواره فجر) گفت: مرحوم هوشنگ ابتهاج (سایه) این اواخر میگفتند: دلم میخواهد کنار درخت ارغوانم دفن شوم. او اواخر عمر به نزدیکانش و دخترش یلدا بارها گفته بود مایل است در ایران و در کنار درخت ارغوان به خاک سپرده شود.
محمود شالویی، دستیار وزیر و مدیرکل حوزه وزارتی به نمایندگی از وزیر، فرهنگ در تماس تلفنی با یلدا ابتهاج دختر زندهیاد امیر هوشنگ ابتهاج، ضمن ابلاغ پیام تسلیت دکتر اسماعیلی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به ایشان، از آمادگی این وزارتخانه برای هرگونه همکاری در انتقال پیکر مرحوم هوشنگ ابتهاج به ایران و تشییع این شاعر معاصر در وطن خبر داد.
هوشنگ ابتهاج که در نیمهشب سهشنبه ۱۹ مرداد درگذشت، از سالها پیش در آلمان زندگی میکرد. او وصیت کرده بود که زیر درخت ارغوان، در خانه خودش به خاک سپرده شود.
او در سرودهای برای درخت ارغوانی که دوست داشت کنارش به خاک سپرده شود، گفته است:
شاخه همخون جدا مانده من
آسمان تو چه رنگ است امروز؟
آفتابی است هوا؟
یا گرفتهاست هنوز؟
من در این گوشه که از دنیا بیرون است
آفتابی به سرم نیست
از بهاران خبرم نیست
آنچه میبینم دیوار است
آه، این سختِ سیاه
آنچنان نزدیک است
که چو برمیکشم از سینه نفس
نفسم را برمیگرداند
ره چنان بسته که پرواز نگه
در همین یک قدمی میماند
کورسویی ز چراغی رنجور
قصهپرداز شب ظلمانیست
نفسم میگیرد
که هوا هم اینجا زندانی است
هر چه با من اینجاست
رنگ رخ باخته است
آفتابی هرگز
گوشه چشمی هم
بر فراموشی این دخمه نینداخته است
اندر این گوشه خاموش فراموش شده
کز دم سردش هر شمعی خاموش شده
باد رنگینی در خاطر من
گریه میانگیزد
ارغوانم آنجاست
ارغوانم تنهاست
ارغوانم دارد میگرید
چون دل من که چنین خونآلود
هر دم از دیده فرو میریزد
ارغوان
این چه رازی است که هر بار بهار
با عزای دل ما میآید؟
که زمین هر سال از خون پرستوها رنگین است
وین چنین بر جگر سوختگان
داغ بر داغ میافزاید؟
ارغوان پنجه خونین زمین
دامن صبح بگیر
وز سواران خرامنده خورشید بپرس
کی بر این درد غم میگذرند؟
ارغوان خوشه خون
بامدادان که کبوترها
بر لب پنجره باز سحر غلغله میآغازند
جان گل رنگ مرا
بر سر دست بگیر
به تماشاگه پرواز ببر
آه بشتاب که هم پروازان
نگران غم هم پروازند
ارغوان بیرق گلگون بهار
تو برافراشته باش
شعر خونبار منی
یاد رنگین رفیقانم را
بر زبان داشته باش
تو بخوان نغمه ناخوانده من
ارغوان شاخه همخون جدا مانده من…
دیدگاهتان را بنویسید